منظورم از سرافکندگی این نیست که باعث کسرشانم بشه

منظورم اینه که قدر ندونه

که بعد شرمنده خودم بشم

که چیزی درست نشه

ازینم بدتر شه

اینکه ندونی باید چی بشه یعنی استیصال

خستم

واقعا خستم

احساس میکنم خیلی بد میشه بودنش

احساس میکنم ازینم بدتر میشه

سرافکنده میشم

احساس میکنم نمیشه

واقعا نمیشه

دیگه بسه

تنهایی بهتره

امروز اما اصلا دلتنگش نیستم

اتفاقا دوست دارم خیلی دور بمونه

همون دوست باشیم بهتره