دستنوشته شماره 160
من به یک آغوش پابندم
تو ولی جسم میخواهی
جسم من اما، ملک چشمت نیست
ناگزیر از تو میگریزم من
مثل یک ققنوس
آتشی در من
گر تو میخواهی
...
خسته ام خسته
خسته از عالم
خسته از چشمی
بر تن خسته ام
گر روی اما
مرگ دنیا است
مرگ دنیایم
تو ولی جسم میخواهی
جسم من اما، ملک چشمت نیست
ناگزیر از تو میگریزم من
مثل یک ققنوس
آتشی در من
گر تو میخواهی
...
خسته ام خسته
خسته از عالم
خسته از چشمی
بر تن خسته ام
گر روی اما
مرگ دنیا است
مرگ دنیایم
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۰۶/۱۵ ساعت 8:51 توسط دخترک
|
