دستنوشته شماره 522
سنگ صبور باز هم سلام
از تنهاییست که به تو پناه میبرم
و گر نه تو هم زیاد دلچسب نیستی
راستش اگر میتوانستم جای دیگری ، سنگ دیگری پیدا کنم که تاب حرف هایم را بیارود
یک لحظه هم معتلش نمیکردم
بار و بندیلم را جمع میکردم و میرفتم
تا از نظر پنهان شوم
تو که روح نداری، تو که قلب نداری
عین خیالت هم نمشود
سنگ زیادی صبور
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۱/۱۷ ساعت 1:30 توسط دخترک
|
