دستنوشته شماره 754 - ** - "به ماندن قانع نیستی "
سمفونیه نخواستنت در گوشم زمزمه وار دیوانه ام میکند
و اشک های فواره زده ام ، رفتنت را دشوار نمیکند
و میروی مثل جویباری که راهش را باز میکند
تردید نمیکنی که شاید این برکه ماوایت باشد
به ماندن قانع نیستی
دریا را میخواهی ...
و یک آغوش دست نیافتنی
بکر ... بکر ...
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۲/۰۴ ساعت 1:29 توسط دخترک
|
